تعریف مدیریت و رهبری + وظایف و ویژگیها
تعریف مدیریت عبارت است از فرآیند اداره کردن و کنترل امور سازمان، صرف نظر از ماهیت، نوع، ساختار و اندازه آن. مدیریت، فرآیند ایجاد و حفظ محیط های کسب و کار است که در آن اعضای سازمان قادر هستند با هم کار کنند و به طور تاثیرگذار و موثری به اهداف کاری دست پیدا کنند. این امر تنها زمانی امکان پذیر است که جهت، هماهنگی و ادغام مناسب فرآیند و فعالیت ها برای دستیابی به نتایج مطلوب وجود داشته باشد.
مفهوم مدیریت اصولی
مدیریت به عنوان راهنمای گروهی از افراد است که در سازمان کار میکنند و تلاشهای خود را برای دستیابی به هدف مشترک هماهنگ میسازند.
هدف مدیریت
هدف مدیریت خدمت رسانی به مشتریان است. با این حال، اگر فردی بیشتر کتابهای مدیریت را برای تعریف مدیریت جستجو کند، 99.9 درصد مواقع، کلمه مشتری ذکر نمیشود. این حیرتآور است، زیرا خدمت به مشتریان برای به دست آوردن سود، محور هر سازمان و کسب و کار است. به همان اندازه این واقعیت نیز نادیده گرفته میشود که اکثر تعاریف مدیریت، خدمات را به طور منظم فیلتر میکنند.
مدیران خوب به طور دائم سازمانهای خود را برای فروش آماده میکنند. به عبارت دیگر، مدیران خوب مورد نیاز هستند تا سازمان خود را در مسیر درست و منظم نگه دارند. در این راستا، مدیر خوب مسئول کاهش اتلاف و ابهام، پایین نگه داشتن هزینهها و ایجاد انگیزه در دیگران برای انجام همین کار است. مدیران خوب به طور مرتب ریسک هایی که برای آن آموزش دیدهاند را میپذیرند و قضاوت خوب (اساس کارآفرینی) را تمرین می کنند. این ریسک ها عبارتند از:
- تلاش برای کارهای جدید
- سازگاری موفقیت آمیز با تغییرات ثابت
- توسعه زیرمجموعهها (مدیران خوب از اینکه اجازه دهند که دیگران در کار خود بدرخشند، هراسی ندارند و در واقع آنها را تشویق میکنند).
- مهارتهای خود را تقویت کنند.
ویژگیهای مهم در تعریف مدیریت
- جهانی: همه سازمان ها، اعم از سودآور یا غیر سودمند، برای مدیریت فعالیتهای خود به مدیریت نیاز دارند. بنابراین از نظر ماهیت، جهانی است.
- هدف گرا: هر سازمانی با هدفی از پیش تعیین شده راهاندازی میشود و مدیریت در رسیدن به موقع و بدون دردسر به این اهداف کمک میکند.
- فرآیند پیوسته: مدیریت، فرآیندی مداوم است و تا زمانی که سازمان وجود دارد، ادامه مییابد. مدیریت در هر حوزهای از سازمان مورد نیاز است؛ اعم از تولید، منابع انسانی، امور مالی یا بازاریابی.
- چندبُعدی: مدیریت فقط به اداره کردن افراد محدود نمیشود، بلکه کارها، فرآیندها و عملیات را نیز مدیریت می کند. این مسائل مدیریت را به فعالیتی چند رشته ای تبدیل می کند.
- فعالیت گروهی: هر سازمانی شامل اعضای مختلفی است که نیازها، انتظارات و باورهای متفاوتی دارند. هر فردی با انگیزههای مختلف به سازمان میپیوندد، اما پس از عضویت در سازمان برای دستیابی به یک هدف واحد تلاش میکند. این امر مستلزم نظارت، کار گروهی و هماهنگی است و به این ترتیب، مدیریت وارد عمل میشود.
- عملکرد پویا: در هر محیط تجاری، سازمانی وجود دارد که دارای عوامل مختلفی از جمله اجتماعی، سیاسی، حقوقی، فناوری و اقتصادی است. تغییر جزئی در هر کدام از این عوامل بر رشد و عملکرد سازمان تأثیر میگذارد. بنابراین، برای غلبه بر این تغییرات، مدیریت استراتژیهایی را تدوین کرده و آنها را اجرا میکند.
- نیروی ناملموس: مدیریت را نه میشود دید و نه لمس کرد، اما می توان وجود آن را در نحوه عملکرد سازمان احساس کرد.
دقیقاً همه عملکردها، فعالیتها و فرآیندهای سازمان به یکدیگر متصل هستند. وظیفه مدیریت است که این فرآیندها را به گونه ای گرد هم بیاورد که به دستیابی نتیجه مورد نظر ختم شود.
حتما بخوانید: کتاب مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند؛ ساخته می شوند
سطوح مختلف در تعریف مدیریت
مدیریت سطح بالا:
این بالاترین سطح در سلسله مراتب سازمانی است که شامل هیئت مدیره و مدیران اجرایی می شود. آنها مسئول تعیین اهداف، تدوین برنامه ها، استراتژی ها و سیاست ها هستند.
مدیریت سطح متوسط:
این دومین و مهمترین سطح در نردبان شرکت ها است، زیرا بین مدیریت سطح بالا و پایین ارتباط ایجاد می کند. این سطح شامل مدیران ادارات و بخش و مدیرانی است که مسئول اجرا و کنترل برنامه ها و استراتژی هایی هستند که توسط مدیران ارشد تدوین می شود.
مدیریت سطح پایین:
در غیر این صورت به عنوان مدیریت سطح عملکردی یا عملیاتی نامیده می شود. که شامل مدیران رده اول، سرکارگر یا سرگروه و سرپرستان است. از آنجا که مدیریت سطح پایین مستقیماً با کارگران تعامل دارد، نقش مهمی در سازمان ایفا می کند، زیرا به کاهش ضایعات و زمان بیکاری کارگران، بهبود کیفیت و کمیت خروجی کمک می کند.
سه سطح مدیریت، سلسله مراتب مدیریت را تشکیل می دهند و نشان دهنده موقعیت و رتبه مدیران اجرایی و مدیران است.
وظایف مدیریت
برنامه ریزی:
این اولین و اصلی ترین وظیفه مدیریت است، یعنی تصمیم گیری درباره آنچه در آینده نیاز است انجام شود. برنامه ریزی شامل تدوین سیاست ها، تعیین اهداف، برنامه ریزی برای اقدامات و غیره است.
سازماندهی:
پس از تدوین برنامه ها، گام بعدی سازماندهی فعالیت ها و منابع است، مانند شناسایی وظایف، طبقه بندی آنها، تعیین وظایف برای زیردستان و تخصیص منابع.
نیروی انسانی:
شامل استخدام پرسنل برای انجام فعالیت های مختلف سازمان است. در اینجا کار مدیریت این است که اطمینان حاصل کند فرد مناسب به کار مناسب منصوب شده است.
هدایت:
وظیفه مدیر، راهنمایی، نظارت، رهبری و ایجاد انگیزه در زیردستان است. مدیریت باید از کار آنها در جهت درست تا آنجا که به اهداف سازمان مربوط می شود، مطمئن باشد.
کنترل:
عملکرد کنترل کننده مدیریت شامل مراحل متعددی است که باید برای اطمینان از عملکرد کارکنان مطابق برنامه ها صورت پذیرد. این فرآیند شامل ایجاد استانداردهای عملکرد و مقایسه آنها با عملکرد واقعی است. در صورت وجود هر گونه تغییر، اقدامات لازم برای اصلاح آن انجام می شود.
هماهنگی:
یکی از ویژگی های مهم مدیریت است که به معنای ادغام فعالیت ها، فرآیندها و عملیات سازمان و همگام سازی فعالیت هاست تا اطمینان حاصل شود که هر عنصر سازمان در موفقیت آن سهیم است.
حتما بخوانید: تعریف مدیریت مشارکتی به زبان ساده
انواع سبک های مدیریتی
انواع مختلفی از سبک مدیریت وجود دارد و فرایند مدیریت طی سال های اخیر تغییر کرده است. افزودن تیم های کاری و رهبری خدمتگزار، انتظار از مدیران و انتظارات مدیران از کارکنان خود را تغییر داده است.
مدیریت سنتی
در این نوع مدیریت، سلسله مراتبی از کارکنان، مدیریت سطح پایین، مدیریت سطح متوسط و مدیریت ارشد وجود دارد. در سیستم های مدیریت سنتی، مدیر انتظاراتی را برای کارکنانی تعیین می نماید که نیاز به دستیابی به اهداف دارند، اما مدیر پاداش رسیدن به این اهداف را دریافت می کند.
مدیریت تیمی
در چارچوب مدیریت تیم، مدیر یک سرپرست راهنما برای کمک به اعضای تیم برای حل مشکلات است. اما او سیاست را دیکته نمی کند و کل تیم پاداش رسیدن به این اهداف را دریافت می کند.
مدیریت خدمتگزار
با این رویکرد، مدیر به تأمین منابع مورد نیاز کارکنان برای تحقق اهداف شرکت کمک می کند. در رهبری خدمتگزار، سازمان کارکنان را به عنوان متخصصان در زمینه خود شناسایی می کند و برای کمک به آنها در کارایی موثر تلاش می کند.
صرف نظر از اینکه کدام نوع سبک مدیریت توسط یک سازمان استفاده می شود، هدف اصلی مدیران کمک به کارکنان در رسیدن به اهداف شرکت و حفظ استانداردها و خط مشی های شرکت است.
جمع بندی تعریف مدیریت و رهبری
مدیریت در کلیه فعالیت های تجاری و سازمانی عبارت است از گرد هم آوردن افراد برای دستیابی به اهداف مورد نظر با استفاده تاثیرگذار و تاثیرپذیر از منابع موجود. از آنجا که سازمان ها را می توان به عنوان سیستم در نظر گرفت، مدیریت را نیز می توان به عنوان اقدام انسانی (از جمله طراحی) برای تسهیل در تولید نتایج مفید از یک سیستم تعریف کرد. بنابراین، مدیریت به منظور آسان سازی تلاش هماهنگ شده در جهت نیل به اهداف سازمان مورد نیاز است.
از آنجایی که اکثر مدیران مسئول کارهای بیشتری هستند که یک نفر معمولاً می تواند انجام دهد، مدیر خوب کار خود (یا کار دیگران) را واگذار و ادغام می کند. مدیر این کار را از طریق عاملی به عنوان یک کانال ارتباطی مشخص در مشاغل مورد خدمت خود انجام می دهد. مدیریت خوبی مورد نیاز است که انگیزه، خلاقیت، نظم و اشتیاق را در افراد در زمینه هایی که در آنها یا وجود ندارد یا لزوماً مورد نیاز نیستند، قادر باشد پدید آورد.
منابع
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.