نحوه مدیریت و رهبری سازمان
نحوه مدیریت و رهبری سازمان
مدیریت و رهبری
یک مدیر در سازمان خود به دنبال داشتن یک هدف مشخص ، برنامه ریزی برای انجام کاری مشخص با منابع مشخص در زمان مشخص است تا بهترین نتیجه حاصل شود ، اما یک رهبر هدایت تیم را برعهده دارد و برای حرکت تیم الهام بخش و انگیزه دهنده است.
یک رهبر از حمایت سایرین قدرت می گیرد ، او افراد را به نوآوری تشویق می کند و دارای پیروانی است.برای کسب پیروان نیازمند اثرگذاری مطلوب در افراد است اما برای رسیدن به مطلوب نباید صداقت خود را زیر پا بگذارد.این را یادتان باشد اگر شما بعنوان رهبر با عدم صداقت به ارزش هایی در جامعه برسید قطعا این ارزش ها ماندگار نخواهد بود.
*مدیریت
یک مدیر اطمینان حاصل می کند که اهداف رهبرانشان برآورده شود ، قوانین در سازمان رعایت شود ، تمامی کارکنان مطابق با هدف نهایی عمل کنند .مدیران افرادی مسئولیت پذیر و توانا هستند اما کاملا تابع قوانین عمل می کنند.در حقیقت مدیران موظفند از طریق تعیین هدف نهایی و برنامه ریزی برای کلیه کارکنان ، استخدام کارکنان مرتبط و همچنین حل و کنترل مسائل پیش آمده در سازمان به اهداف مطلوب دست یابند.
*تفاوت های مدیریت و رهبری
در این بخش 9 تفاوت مهم و اساسی مدیریت و رهبری گفته می شود :
- تمرکز بر وظایف در مقابل تمرکز بر اهداف
مدیران تبحر در وظایف دارند و با نگاه به چشم انداز سازمان دقیقا بر مینای سیاست ها عمل می کنند و ایده های بزرگ را برای رهبران اجرائی خود مطرح می کنند.در مقابل رهبران بر اساس اهداف خود برنامه ریزی می کنند و ممکن است در مسیر رسیدن به اهدافشان از قانون سرپیچی نمایند.
- ایده پردازی در مقابل اجرایی کردن آن
رهبران قاعدتا به خلاقیت و نوآوری می پردازند و دیگران را مجاب می کند که ایده او ارزشمند است و از طریق متقاعدسازی قدرت خود را بدست می آورند.از طرف دیگر مدیران خلق ایده نمی کنند بلکه ایده ها را اجرایی می کنند.در راه رسیدن به اهداف سازمانی به افراد کمک می کنند که منحرف نشوند و مسیر را به کارکنان نشان می دهند.
- ریسک پذیری بالا در مقابل کاهش ریسک
تغییر در شیوه نگرش نسبت به تغییرات و راهکارهای جدید یکی دیگر از تفاوت های مدیریت و رهبری است.رهبران در مقابل تغییرات مهارت بالایی دارند و از ایده پردازی و خلاقیت استقبال می کنند حتی اگر به شکست منجر شود.از ویژگی های مهم رهبران ریسک پذیری بالا است.در مقابل مدیران تمایل دارند تسلط خوبی بر روی اوضاع و خطرات احتمالی داشته باشند و ریسک را به حداقل برسانند.
- رفتار تشویقی در مقابل رفتار دستوری
رهبران کارکنان را به ایده پردازی و خلاقیت تشویق می کنند . آنها افرادی که دارای انگیزه های درونی هستند شناسائی کرده و با خودشان همراه و هم هدف می کنند.در مقابل مدیران وظایف کارکنان را به آنها بیان می کنند و بر اساس خروجی کارها و بررسی دقیق آنها افراد را تشویق می کنند.
- دادن انگیزه در مقابل تایید آنها
رهبران توانمند عموما در مسیر پرچالش خود با حفظ انگیزه کارکنان حتی المقدور مسیر را هموار می کنند و بیشتر به پیشرفت کارکنان در مسیر فکر می کنند در صورتی که انگیزه بخشی مدیران کاملا متفاوت است.مدیران نیز به کارکنان انگیزه می دهند اما در راه رسیدن به هدف و نتیجه مطلوب.یکی از چالش های جدی مدیران بی انگیزگی کارمندان مشتاق پس از گذشت زمانی از اشتغال است .
- تبعیت از قانون در مقابل قانون شکنی
رهبران در زمانی که سازمان در وضعیت بحرانی قرار می گیرد ، قوانین را بصورت کامل نقض می کنند چرا که رهبران همانطور که گفته شد نوآور هستند و قوانین برای نوآوری محدودیت ایجاد می کنند در مقابل مدیران در هر حالتی از استراتژی های تعیین شده تبعیت می کنند
اگر مدیری قصد حفظ شغل خود را داشته باشد، از استراتژیهای تعیینشده توسط افراد مافوق خود تبعیت میکند. سرپیچی و شکستن قوانین موقعیت آنها را تضعیف میکند و موجب از دست رفتن کنترل اوضاع میشود، که این امر منجر به تضعیف کل سازمان میشود.
توانائی مدیریت خود
همه افراد در کسب و کارشان همه توان خود را می گذارند تا پیشرفت کنند ، در حرفه خودشان بهترین باشند و برای رسیدن به این موفقیت سعی می کنند طبق اصول و برنامه ریزی خودشان پیش بروند. هر کدام از ما مسئولیت رهبری و مدیریت زندگی خودمان را داریم و اگر اصول مدیریت را بلد نباشیم قطعا با مشکلات پیچیده ای روبرو خواهیم شد. بنظر شما فردی که از مدیریت زندگی شخصی خود ناتوان است ، می تواند در حرفه خود و برای دیگران نیز مدیر شایسته ای باشد ؟
قطعا افراد زیادی وجود دارند که مدیریت ضعیفی دارند ولی این بدین معنی نیست که در مدیریت استعدادی ندارند و باید ناامید شوند. اگر با خودتان مروری داشته باشید ما از دوران کودکی مدیریت و رهبری را در زندگیمان پیاده می کردیم ، در خیلی از بازیها و در مدرسه بعنوان سرگروه انتخاب می شدیم و خیلی اوقات با موفقیت وظیفه خودمان را انجام می دادیم.
در دوران کودکی هرکاری که می توانستیم انجام می دادیم تا سرگروه خوبی باشیم ، سعی می کردیم با توجه به شناختی که از دوستانمان داشتیم وظایفی را به آنها محول کنیم تا بصورت گروهی موفق شویم پس توان مدیریت را داریم. ولی مشکل کجاست که الان در زندگی شخصی و حرفه خودمان ناتوان هستیم ؟پس همه ما از دوران کودکی مدیریت را اجرا کردیم و به قولی در خونمان است، اما در بزرگسالی به دلیل جدیت بیشتر و سرنوشت ساز بودن تصمیماتمان ، لازم است آموزش ببینیم و مهارتهایی را یاد بگیریم که موفقیت ما را تضمین کند.
*ویژگیهای شخصی مدیر موفق
به نظر شما مدیر خوب باید دارای چه ویژگی هایی باشد تا راه پیشرفت را برای خودش هموار کند ؟
1-خودانگیزشی : وقتی یک مدیر در بالابردن انگیزه خودش ناتوان است ، چطور می توان از او انتظار داشت که بتواند انگیزه یک گروه و سازمان را در بالاترین حد خودش نگه دارد ؟ این را یادتان باشد موفقیت از آنِ کسانی است که انگیزه پیشرفت را داشته باشند.برای بالابردن انگیزه نیز باید اصولی را آموزش ببینید و تکنیک های خاص خود را دارد.
2-صداقت : شما بعنوان یک مدیر موفق قطعا صداقت را در کارتان سرلوحه قرار می دهید و بدین صورت کارمندان به شما اعتماد می کنند.اگر در کارتان صداقت داشته باشید ، وفاداری کارمندان بیشتر شده و همین امر موجب پیشرفت در کسب و کارتان خواهد شد.
3-آرامش : یکی از فاکتورهای مهم مدیریتی ، داشتن آرامش در بروز مشکلات است.زمانیکه آشوبی در سازمان ایجاد می شود ، مدیر موفق می تواند از آب گِل آلود ماهی بگیرد و مدیریت بحران داشته باشد.مدیر موفق مانند یک فرمانده جنگی برخورد می کند ، یعنی در زمان بحران هیجانات منفی خود را کنترل می کند و همه تلاش خود را می کند تا با آرامش طبق برنامه ریزی از پیش تعیین شده عمل کند.
4-انعطاف پذیری : اگر توانائی مدیریت بحران را نداشته باشید و نتوانید خودتان را با شرایط وفق دهید ، قطعا در مدیریت خود و دیگران و سازمانتان ناتوان خواهید بود و هیچکس به شما اعتماد نخواهد کرد.خیلی از افرادی که انعطاف پذیری ندارند ، قطعا منابع و سرمایه های خود را از دست می دهند .این را یادتان باشد که ما باید در لحظه حال زندگی کنیم ، باید در لحظه تصمیم گیری های درست و به جایی داشته باشیم . قطعا در زندگی شخصی و کسب و کار دائما با شرایط نوسانی روبرو می شویم بنابراین باید بطور مداوم آماده وفق دادن خود با تغییرات باشیم.
5-اعتماد بنفس : یک مدیر موفق از میزان قابل قبولی از اعتماد به نفس (درونی و بیرونی)باید برخوردار باشد.شما بعنوان یک مدیر به اعتماد به نفس درونی نیاز دارید تا بتوانید بر تفکرات و هیجانات خود مسلط باشید و اعتماد بنفس بیرونی برای برخورد با افراد در حیطه شخصی و حرفه ای خود نیازمند هستید.یادتان باشد اعتماد به نفس یک روزه بدست نمی آید و باید با آموزش و تمرین های خاصی آن را بدست بیاورید.
6-الگوبودن : فکر می کنید رفتارتان به صورتی است که بتوانید برای فردی الگو و راهنما باشید ؟سعی کنید انتقادپذیر باشید ، وقت شناس باشید ، خوش اخلاق باشید ، برای افزایش علم و آگاهی خودتان مشتاق باشید ، به این دلیل که شما و رفتارتان مثل آیینه ای هستید که هر رفتاری داشته باشید باز خوردش به خودتان بر می گردد.یادتان باشد شما با کار زیاد و ساعات کاری زیاد به موفقیت نمی رسید مگر اینکه آموزش ببینید و برای ایجاد تغییر در کسب و کارتان تلاش کنید.
*کلام آخر
با توجه به مطالبی که در مورد رهبری و مدیریت و تفاوتهای آنها گفته شد ، جا دارد بگوییم این که مدیر کیست و یا رهبر چیست در درجه اهمیت نیست بلکه مهم این است که بدانیم مدیریت و رهبری مکمل یکدیگر هستند،شما در یک سازمان نمی توانید بگویید مدیر ، مدیر باشد و رهبر ، رهبر و هر کدام با توجه به مهارت های خود می توانند سازمان را به موفقیت هدایت کنند.این نکته را هم بدانید که در سطوح پایین تر رهبری جایگاه مهمتری از مدیریت دارد اما در سطوح بالای مدیریت رهبری کم رنگ شده و وظایف مدیریت مهمتر خواهد شد.پس شما در جایگاه مدیر باید وظایف خود را به درستی بیاموزید و رهبری نیز یکی از این وظایف است.
شما مدیران گرامی میتوانید جهت مشاوره و شرکت در
دوره آموزشی مدیران موفق استاد وحید کریمی
مدرس و مشاور بین المللی کسب و کار استاد تحسین شده بزرگترین اساتید جهان
با شماره 02191091242 تماس بگیرید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.