17 تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و افراد فقیر
در این مقاله به ذهنیت افراد ثروتمند و راز جذب ثروت از نظر این افراد پرداخته می شود. به عنوان یک قانون کلی، استفاده از نقاط قوت سودآوری بیشتری نسبت به رفع نقاط ضعف دارد. این امر به ویژه هنگامی که ما در مورد مهارت صحبت می کنیم بیشتر صدق می کند: بر آنچه خوب انجام می دهید تمرکز کنید و بگذارید شخص دیگری کارهایی را که با آن دست و پنجه نرم می کنید انجام دهد.
یک استثنا عظیم در این قانون کلی وجود دارد: طرز فکر بد. یک ذهنیت بد فقط یک ضعف معمولی نیست، بلکه یک ضعف اساسی است که اگر به آن نپردازید اثربخشی شما را با مشکل روبرو می کند.
یک مثال از ذهنیت ناسالم، ذهنیت کمبود است. ذهنیت کمبود مواردی مانند ثروت، موفقیت و شهرت را مانند یک کیک پای می داند. اگر یک نفر یک تکه را خیلی بزرگ کند، بقیه کمتر می شوند.
در این جهان بینی، بیل گیتس صرف نظر از اینکه چه کارهای خوبی برای جامعه انجام داده است، صرف نظر از اینکه چقدر به دیگران کمک کرده است، چه از طریق محصولاتش و چه از طریق بنیادش، ذاتاً شرور است. او شرور است زیرا یک برش را خیلی بزرگ برداشت و به اندازه کافی برای بقیه ما را باقی نگذاشت.
ذهنیت افراد ثروتمند چگونه است؟
به هر میزانی که احساس می کنید از افراد ثروتمند و موفق کینه دارید، ذهنیت کمبود دارید.
به هر میزانی که واقعاً از موفقیت دیگران خوشحال باشید، ذهنیت کمبود دارید.
جایگزین ذهنیت کمبود، ذهنیت فراوانی است. ذهنیت فراوانی می گوید که ما می توانیم ارزش بیشتری برای همه ایجاد کنیم. به جای مشاهده ثروت و موفقیت به عنوان یک بازی، می توانیم شرایطی را برای برنده ایجاد کنیم که هر کس بهتر از گذشته ظاهر شود.
ذهنیت کمبود چه تاثیری روی فرد می گذارد؟
اگر ذهنیت کمبود داشته باشید، به سختی می توانید با دیگران همکاری کنید زیرا سود آنها ضرر شماست. اگر ذهنیت فراوانی داشته باشید به راحتی با دیگران همکاری خواهید کرد زیرا تشخیص می دهید که می توانید از این طریق ارزش بیشتری ایجاد کنید.
این عبارت “ایجاد ارزش” برای ذهنیت فراوانی بسیار مهم است. ارزش و در نتیجه ثروت فقط وجود ندارد، بلکه می تواند ایجاد شود. ما به تقسیم پای که در حال حاضر داریم محدود نمی شویم. می توانیم پای را بزرگتر کنیم. ما می توانیم پای های جدید درست کنیم.
در واقع، اگر واقعاً می خواهید جلو بیفتید، راه این کار فقط جستجوی منافع خود نیست، بلکه منافع دیگران است.
سخاوتمند باشید
به جای اینکه به طور مشکوکی تمام داشته های خود را احتکار کنید، بهترین استراتژی سخاوتمند بودن است. سخاوتمندانه با وقت خود، سخاوتمندانه با دانش خود، سخاوتمندانه با مهارت های خود.
اگر واقعاً خیلی فکر می کنید که افرادی که زندگی روزمره خود را بصورت آنلاین انجام می دهند دقیقاً چگونه این کار را انجام می دهند، ساده ترین پاسخ سخاوت است. آنها وقت و انرژی خود را صرف ایجاد محتوای ارزشمندی می کنند که به مردم کمک می کند و طرفداران واقعی را ایجاد می کنند. افرادی که به آنها اعتماد دارند و از کمک هایشان سپاسگزارند. هنگامی که آنها سرانجام کالایی را عرضه می کنند، مشتریان مشتاق دارند.
من یک بار شنیدم Darren Rowse، وبلاگ نویس مدرسه عکاسی دیجیتال، اولین محصول خود را توصیف می کند. این کتاب الکترونیکی بود به نام “31 روز برای ایجاد یک وبلاگ بهتر”. این محصول جدیدی نبود او قبلاً در وبلاگ خود مجموعه ای به نام “31 راه برای ایجاد یک وبلاگ بهتر” ارائه داده بود و فقط چند مورد را اضافه کرده و به عنوان کتاب الکترونیکی دوباره بسته بندی کرده است.
چرا کسی می خواهد چیزی را که به صورت آنلاین در دسترس است به صورت رایگان بخرد؟ یک دلیل ممکن است این باشد که آنها کارآیی داشتن همه چیز را در یک مکان مهم می دانند تا در هنگام خواستن اطلاعات مجبور به جستجوی بایگانی های وی نشوند. یک دلیل ممکن است این باشد که مردم فقط تصور داشتن چیزی را دوست دارند.
اما یک دلیل تعجب آور از طریق چندین نفر که به او ایمیل ارسال کردند گفتند که آنها می دانند می توانند اطلاعات را به صورت رایگان دریافت کنند، اما به هر حال کتاب الکترونیکی را خریداری کردند زیرا این اولین فرصتی بود که آنها باید از دارن برای همه آنچه که برای آنها انجام داده بود تشکر کنند.
درموردش یک لحظه فکر کنید. محصول وی ارزش کمی در اختیار شما قرار می داد، اما مشتریان با خوشحالی خرید می کردند زیرا دارن چنین ارزش اضافی را برای آنها ایجاد کرده بود.
یکی از بهترین راهکارها برای جلو انداختن، سخاوت و بخشیدن است. ذهنیت کمبود مجبور است همیشه بپرسد “من از این معامله چه می گیرم؟” ذهنیت فراوانی آزاد است که بپرسد “در این معامله چه چیزی می توانم بدهم؟”
كتاب واقعاً جالبی كه اخیراً خواندم، توسط T. Harv Eker به نام “اسرار ذهن میلیونر” بود. این کتاب توانایی شما در ثروتمند شدن را بسیار نزدیک به ذهنیت شما گره می زند. ایده این است که افکار و احساسات شما اعمال شما را پیش می برد و اقدامات شما نتایج شما را تعیین می کند.
او می گوید که مردم “ترموستات مالی” دارند. درست همانطور که خانه ای برای دمای خاصی تنظیم می شود، هر فرد برای سطح خاصی از ثروت برنامه ریزی شده است. درست مثل اینکه دما با روشن شدن ترموستات در خانه حتی ممکن است نوسان داشته باشد (دمای خارج از خانه ممکن است به سرعت تغییر کند یا ممکن است شخصی پنجره را باز بگذارد)، ثروت افراد نیز می تواند براساس شرایط خارجی نوسان کند. اما تا زمانی که ترموستات روی سطح مشخصی تنظیم شده باشد، در طولانی مدت به طور پیش فرض به آن باز می گردند.
تنها راه ثروتمند شدن از نظر وی، برنامه ریزی مجدد ترموستات است – تغییر طرز تفکر خود در رابطه با پول. شما باید طرز فکری که مانع شما می شود را کنار بگذارید و از روشهای تفکر که می تواند شما را به جلو سوق دهد، استقبال کنید.
[vc_row][vc_column][vc_single_image image=”2403″ img_size=”full” alignment=”center”][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_column_text]
17 ذهنیت افراد ثروتمند که باید بدانید!
در اینجا 17 مورد وجود دارد که تفاوت بین نحوه برخورد ثروتمندان و فقرا با پول را توضیح می دهد:
اعتقاد به آفرینندگی در مقابل نگرش اتفاقی بودن زندگی
افراد ثروتمند معتقدند “من زندگی خود را می آفرینم.” افراد فقیر معتقدند “زندگی برای من اتفاق می افتد.” آیا واقعاً اعتقاد دارید که می توانید زندگی خود را در چه جهتی کنترل کنید؟
امیدوارم بیشتر شما بگویید که این کار را می کنید، اما آیا اقدامات شما آن را پشتیبانی می کند؟
اگر واقعاً اعتقاد دارید که می توانید جهت زندگی خود را کنترل کنید، برای رسیدن به مکانی که می خواهید بروید اقدام می کنید. اگر این کار را نمی کنید؛ درعوض، باور خواهید کرد که فقط قربانی شرایط خود شده اید.
باور اینکه زندگی برای شما اتفاق می افتد آسان تر است زیرا باعث می شود از قلاب خارج شوید. تقصیر شما نیست که فقیر هستید. یا اضافه وزن دارید یا نتوانسته اید همسر خوبی پیدا کنید. همه اینها نتیجه استراحت های بدی بود که سر راه شما قرار گرفت. شما فقط دستی را بازی می کنید که با شما برخورد شده است.
واقعیت این است که همه سهم مناسبی از وقفه های بد خواهند داشت، اما اگر به جای واکنشی فعالانه زندگی خود را کنترل کنید، وقفه های بد شما را نمی شکند. اولین قدم در هر سفر خودسازی این است که با خود اعتراف کنید که می توانید کارها را بهتر کنید و مسئولیت انجام آن را بپذیرید.
افراد برنده برای بردن بازی می کنند
اگر پول خود را وارد بورس کنید، ممکن است آن را از دست بدهید. اگر آن را در املاک و مستغلات قرار دهید، ممکن است آن را گم کنید. اگر آن را در راه اندازی مشاغل سرمایه گذاری کنید، ممکن است آن را از دست بدهید. همه اینها درست است.
با این حال، بورس، املاک و مستغلات و راه اندازی مشاغل بهترین راه ها برای تأمین بیش از حد ثروت شما است. آنها همان چیزی هستند که به شما اجازه می دهند پول شما به سختی برای شما کار کند به جای اینکه شما برای پول خود سخت کار کنید.
اگر بازی می کنید تا ضرر نکنید، از هر سه جلوگیری خواهید کرد. از ضررهایی که از آن ترسیده اید اجتناب خواهید کرد، اما متأسفانه ضرر بدتری خواهید داد، از دست دادن فرصت و پشیمان می شوید. پشیمانی بی رحمانه است. چیزی که باید از آن بترسید. این ترس است که می تواند شما را به جای عقب نگه داشتن به جلو سوق دهد …
ذهنیت ثروتمند به ثروت متعهد است
همه دوست دارند ثروتمند شوند. با توجه به انتخاب بین فقیر بودن و ثروتمند بودن، تعداد کمی از افراد می گویند که ترجیح می دهند برای گذران زندگی تلاش کنند. اگر می خواهید ثروتمند شوید، باید به آن متعهد باشید. شما باید تمایل داشته باشید که گام بعدی را به جلو بردارید خواه احساس کنید آماده هستید یا نه. شما باید کار را انجام دهید. شما باید ریسک کنید.
تعهد ممکن است به معنای زود بلند شدن باشد. ممکن است به معنای خواندن کتابی باشد که به جای جلب نظر در Netflix، ذهن شما را بهبود بخشد. در زندگی شما به هر شکلی که باشد، باید نشانه های ملموسی از تعهد شما باشد که می توانید به آنها اشاره کنید. آرزو می تواند همه صحبت ها باشد، تعهد عمل می کند.
ثروتمندان بزرگ فکر می کنند
من دوستی دارم که در دنیای کسب درآمد آنلاین شروع به سر و صدا کرده است. من به طور مرتب با او صحبت می کنم و سعی می کنم او را تشویق کنم که به جلو حرکت کند. روزی داشتم با او صحبت می کردم و او گفت که اگر مدت طولانی به آن پایبند باشد، در نهایت می تواند درآمد 35 هزار دلاری خود را با درآمد آنلاین جایگزین کند.
سی و پنج هزار دلار؟ برای او بالاترین میزان ممکن است؟
دلایل مختلفی وجود دارد که شما به یک دید بزرگ نیاز دارید. اول از همه، یک چشم انداز بزرگ انگیزه بیشتری دارد. دلیل دیگر این است که بزرگ فکر کردن به شما کمک می کند تا خارج از چارچوب فکر کنید. به جای فکر کردن “چه کاری باید انجام دهم تا کسی کتاب الکترونیکی 5 دلاری من را بخرد؟” شما فکر می کنید “چه کاری باید انجام دهم تا کسی بتواند یک دوره آنلاین 500 دلاری بخرد؟”
سرانجام، بزرگ فکر کردن شما را کش می دهد. به جای اینکه خود راضی باشید، همیشه به سمت بالا و بالا نگاه می کنید. با داشتن رویای بزرگ، حتی اگر کوتاه بیایید، در نهایت فراتر از جایی خواهید بود که در غیر این صورت بودید.
ثروتمندان روی فرصت تمرکز می کنند
آیا تابحال شنیده اید کسی ادعا کند که قبل از Uber ایده Uber را داشته است؟ ( اوبر همان اسنپ خودمان است ولی در سانفرانسیسکو) پس چرا آنها در این مورد کاری نکردند؟ اگر بخواهم یک توضیح را انتخاب کنم، ممکن است این باشد: آنها در ذهنی گیر افتاده بودند که موانع را شناسایی می کردند، نه فرصت ها را.
موانع زیادی با Uber وجود دارد:
- چرا کسی فقط به یک غریبه فاقد مجوز اعتماد می کند تا با آنها مسافرت کند؟ (من حتی افرادی را می شناسم که به دلیل ایمنی از Uber استفاده نمی کنند)
- چطور انتظار دارید با تاکسی رقابت کنید؟
- در مورد این واقعیت که بسیاری از مصرف کنندگان پیر هستند و با برنامه ها و فناوری دست و پنجه نرم می کنند، چطور؟
- بعلاوه همه موانع موجود در راه اندازی مشاغل وجود دارد: از کجا بودجه می گیرید، مدل کسب و کار شما چگونه است و غیره
اگر همه چیزهایی که می بینید موانع است، هرگز فرصتی را نخواهید دید حتی اگر به شما خیره باشد. شما باید بتوانید به دنبال فرصت ها بگردید و شجاعت داشته باشید که با وجود موانع موجود، با آنها مقابله کنید.
ذهنیت افراد ثروتمند از کینه به دور است
این نقل قول تصویر خوبی از عمیق ترین تقسیم بندی جهان بینی بین فقیر و غنی است: ذهنیت فراوانی در مقابل ذهنیت کمبود. ذهنیت فراوانی تشخیص می دهد که اگر می خواهید موفق باشید، باید به بسیاری از افراد دیگر کمک کنید.
همانطور که زیگ زیگلار بزرگ به این معروف مشهور بود:
“اگر فقط به دیگران کمک کنید آنچه را که می خواهند بدست آورند، می توانید هر آنچه را که می خواهید در زندگی داشته باشید.”
بنابراین اگر شما یک میلیونر خودساخته شوید، به این معنی است که اقدامات شما به سود بسیاری از افراد بوده و همه برنده شده اند. شما به فکر ثروت و موفقیت مثل یک شمع هستید: اگر من برخی از داشته هایم را با شما در میان بگذارم، برای همه بیشتر است.
از طرف دیگر، اگر ذهنیت کمبود داشته باشید، ثروت و موفقیت را مانند یک پای می بینید. اگر کسی یک قطعه بزرگتر از بقیه بردارد، دیگر چیز دیگری برای بقیه وجود ندارد. اگر ذهنیت کمبود دارید، از افرادی مانند اپرا، مارک زاکربرگ و بیل گیتس بسیار آزرده خاطر می شوید زیرا آنها حریص بودند و از یک قطعه خیلی بزرگ استفاده می کردند.
اگر ذهنیت فراوانی دارید، آن افراد را تحسین می کنید و به دنبال تقلید از آنها هستید. شما همچنین ارزشی که آنها از طریق کار واقعی خود و همچنین کمک های خیرخواهانه خود برای جهانیان آورده اند، را تصدیق می کنید.
حتی وقتی که من ذهنیت فراوانی را ایجاد کرده ام، گاهی اوقات می توانم به دلیل حسادت، از مردم ثروتمند دلخور شوم. این چیزی است که من با تمرین شکرگذاری و یادآوری اینکه به خودم یادآوری می کنم که مقایسه عادلانه نیست (به علاوه مقایسه به طور معمول خبر بدی است، مگر اینکه شما خودتان را با خود قبلی خود مقایسه می کنید) حل می کنم.
ثروتمندان با افراد موفق و مثبت دوستی می کنند
اینجاست که همه چیز واقعی می شود. اغلب گفته شده است که “شبکه شما ارزش خالص شماست.” همچنین مشاهده شده است که “شما به طور متوسط پنج نفری هستید که بیشترین وقت را با آنها می گذرانید.”
پس وقت خود را با چه کسی می گذرانید؟
آیا آنها شما را بهتر می کنند یا شما را به پایین می کشانند؟
آیا آنها با احساسات مثبت شما را نشاط می بخشند یا با منفی بودن شما را خفه می کنند؟
حقیقت وحشیانه این است که اگر می خواهید موفق باشید دیگر جایی برای احساسات منفی وجود ندارد. آن دوستی که همیشه شکایت دارد: آنها باید متوقف شوند یا شخص دیگری را پیدا کنند که نزد او شکایت کنند. منفی در جهان وجود دارد ولی اگر می خواهید موفق باشید، باید از کتاب فوق العاده کارآفرین گری واینرچوک یک جمله بگیرید: “فقط لرزش های مثبت”.
در ذهنیت ثروتمندان تبلیغات اهمیت دارد
اگر می خواهید کسی درباره شما چیزی بشنود، باید خود و آنچه را که ارائه می دهید معرفی کنید. ناخوشایند و ناراحت کننده خواهد بود، اما بهترین (تنها) راه برای حرکت به جلو است. در واقع هیچ کجا نیست که بتوانید از نیاز به ارتقا خود فرار کنید. حتی اگر سعی نکنید تجارت خود را شروع کنید و به جای آن از نردبان شرکت بالا بروید، باید برای استخدام خود تبلیغ کنید، برای پیشرفت، و غیره باید خود را ارتقا دهید.
من قطعاً نمی گویم که باید مغرور یا شوخ طبع شوید، اما اگر چیز خوبی برای ارائه دارید، به خاطر خودتان به مردم اجازه دهید در مورد آن بدانند. ترس از فروش و تبلیغ نمی تواند چیزی جز عقب نگه داشتن شما باشد.[vc_row][vc_column][vc_single_image image=”2401″ img_size=”full” alignment=”center”][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_column_text]
ثروتمندان از مشکلات بزرگتر فکر می کنند
آیا تابحال شنیده اید که فردی که موفق نباشد سعی دارد توجیه کند که چرا موفق نیست؟ آنها یک رشته بهانه خواهند داشت و همه آنها تقصیر را به گردن شخص دیگری یا چیز دیگری می اندازند. این تقصیر دولت است. این تقصیر رئیس قدیمی آنها بود. صنعت رو به زوال است. بازار خراب است. همکاران آنها کار خود را انجام نمی دهند، و غیره و غیره
روشی که آنها درباره مشکلاتشان صحبت می کنند باعث می شود شما فکر کنید هرگز موفق نخواهند شد، مشکلات آنها بزرگتر از آنچه هستند، هستند. افراد موفق می فهمند که مشکلات آنها موانعی است که برای ادامه موفقیت باید از بین برود. در ذهن آنها، آنها بزرگتر از مشکلات خود هستند. شما می توانید یکی از این ذهنیت ها را انتخاب کنید.
یک فرد ثروتمند از دریافت کمک نمی ترسد
شما به کمک احتیاج دارید. بله، من معتقدم که شما قادر به رسیدن به آرزوهای خود هستید، اما به کمک نیاز دارید. اگر غرور شما اجازه دریافت کمک را نمی دهد، مانع شما می شود و باید بررسی شود.
یک مزیت پنهان دریافت، تأثیر تقویت رابطه است. اگر با دریافت مشکل دست و پنجه نرم می کنید، تصور شما احتمالاً عکس واقعیت است: شما احتمالاً فکر می کنید که پذیرفتن چیزی از کسی “شما را مدیون او می کند” اما در واقع این باعث می شود با او نزدیکتر شوید. اگر کمک دیگران را انکار کنید، یک فرصت رایگان برای ایجاد رابطه را از دست می دهید.
چیزی که لازم است ذکر کنم این است که وقتی گفتم شما باید غرور خود را کنترل کنید، منظور من این نبود که باید فروتنی کاذب را شروع کنید. تواضع دروغین به همان اندازه غرور بد است و شما را از شکل مهم دیگری از دریافت، دریافت تعارف و شناخت باز می دارد.
وقتی کسی از شما تعریف می کند نباید سرتان را پایین بیاورید گویی چندان مهم نبوده و نمی خواهید اعتبار زیادی بگیرید. این فروتنی نیست. وقتی از شما تعریف شد باید به چشمان طرف مقابل نگاه کنید و بسیار صمیمانه به او بگویید، “متشکرم، من افتخار می کنم که این اعتبار را به من می دهید.” این ممکن است دشوارتر از رویکرد سر به پایین باشد، اما قبول یک تعریف به فروتنی واقعی نیاز دارد و فروتنی سخت است.
دستمزد براساس نتیجه نه زمان
من این را همه وقت می گویم (با استفاده از جناس): زمان با ارزش ترین منبع شما است. اگر وقت خود را صرف ایجاد چیزی کنید که بتوانید به جای زمان بفروشید، می توانید در حالی که وقت را آزاد می کنید، درآمد کسب کنید. اگر وقت خود را با پول معامله کنید فقط پول می گیرید و وقت خود را از دست می دهید.
آیا تا به حال به اصول کسب درآمد مسلط شده اید؟
بگذارید یک سوال از شما بپرسم، فکر می کنید چند راه برای کسب درآمد وجود دارد؟
زمان معامله برای پول مقیاس خوبی ندارد زیرا هر شخص فقط 16 ساعت بیداری را در یک شبانه روز دارد و احتمالاً شما می خواهید از بیشترین زمان ممکن برای گذراندن با افراد مورد علاقه خود استفاده کنید.
مسئله این است که جایگزینی که برای زمان شما پرداخت می شود پرداخت براساس نتایج است و برای بسیاری از افراد این یک فکر ترسناک است. این بدان معناست که شما ممکن است شکست بخورید. شما ممکن است موفق به کسب درآمد لازم نشوید (و این بدان معناست که کار شما به اندازه کافی خوب نبوده است، یک فکر تحقیرآمیز است).
ثروتمندان همه چیز را با هم می خواهند
این مورد از ذهنیت ثروتمندان به ذهنیت فراوانی در مقابل ذهنیت کمبود برمی گردد. آیا صادقانه فکر می کنید ما می توانیم هر دو پیروز شویم یا اینکه من باید ببازم تا شما برنده شوید؟ آیا هر دوی ما می توانیم به خواسته خود برسیم یا قرار است یکی باشد یا دیگری؟ آیا می توانیم برای ساختن یکدیگر همکاری کنیم یا سرنوشت ما این است که برای درهم شکستن یکدیگر بجنگیم؟
این می تواند نه تنها در زمینه های رقابت یا همکاری، بلکه در نحوه مدیریت وقت و منابع شما نیز صدق کند.
آیا باید بر حال یا آینده تمرکز کنید؟ هر دو.
آیا باید روی کمیت یا کیفیت تمرکز کنید؟ هر دو.
به نظر می رسد یافتن راهی برای انجام هر دو مورد سخت به نظر می رسد، اما افرادی هستند که این کار را انجام می دهند. گاهی اوقات ممکن است واقعاً مجبور شوید یکی از آنها را انتخاب کنید. اما اولین فکر شما همیشه این است که بپرسید چگونه می توانید هر دو را انتخاب کنید. این بدان معنی است که اگر به دنبال فرصت برای “هر دو” باشید، پیدا کردن آنها را شروع خواهید کرد.
ارزش خالص تعیین کننده میزان ثروت است
من را اشتباه نگیرید، من درآمد بالایی می خواهم، اما مشکلی که تمرکز تنها روی درآمد بالا دارد این است که تلاش خود شما به تنها روش درآمدزایی تبدیل می شود. وقتی یک قدم به عقب برمی گردید و به ارزش خالص خود نگاه می کنید، می توانید اجازه دهید پول شما شروع به انجام برخی از کارها کند. می توانید از پول خود برای درآمدزایی استفاده کنید.
اگر هزینه هایتان بیشتر باشد، درآمد بالا آنقدر زیاد نیست. در حالت ایده آل، شما زیر درآمد خود زندگی می کنید و بخشی از درآمد خود را برای ایجاد ارزش خالص خود و با استفاده از پول خود برای درآمدزایی سرمایه گذاری می کنید.
مدیریت پول به نحو احسن
مواقعی وجود دارد که بدهی درست نیست. قاعده کلی من این است که شما باید “فقط برای ساختن وام بگیرید”، به این معنی که انتظار دارید بازدهی بیش از هزینه وام بگیرید. اتفاقی که می افتد این است که شما نیاز به پرداخت را به تأخیر می اندازید. این بدان معنی است که وقتی کار می کنید، برای بدست آوردن پولی که قبلاً خرج کرده اید کار می کنید. این همان شغل بدی است که می توانید در مدیریت پول خود انجام دهید.
روش های ظریف تر دیگری نیز وجود دارد که می توان این دوگانگی را مشاهده کرد. من واقعاً معتقدم که افراد ثروتمند نسبت به افراد فقیر سفارشاتی در مقیاس بزرگتر دارند. آنها برای خرید دانش و مهارت مورد نیاز برای موفقیت، پول خود را صرف خرید کتاب و دوره می کنند. آنها برای راه اندازی تجارت سرمایه گذاری می کنند. سرمایه گذاری را برای رشد تجارت خود انجام دهند. کسانی که واقعا پول خود را مدیریت می کنند به خوبی می فهمند که یکی از خردمندانه ترین کاربردهای پول استفاده از آنها برای پیشرفت خود است.
پول برای ثروتمندان کار می کند نه آن ها برای پول
یک مورد ذهنیت افراد ثروتمند این است که پول خود را صرف وسایل نقلیه پولساز می کنند. سهام، املاک و مستغلات، تجارت شخصی خودشان. پول آنها درآمد بیشتری کسب می کند. افراد فقیر بدهکار می شوند و مجبورند ساعت های طولانی تری کار کنند تا هزینه پول خود را که قبلاً خرج کرده اند پرداخت کنند.
بسیاری از این موارد به این واقعیت برمی گردد که مواردی که در دراز مدت بیشترین درآمد را دارند، در کوتاه مدت بازده کمی دارند.
همه ما می دانیم که اگر زود سرمایه گذاری کنید می توانید پول زیادی بدست آورید، اما وقتی چیزهای اندکی را که پس انداز می کنید کنار می گذارید، می بینید که در بورس سهام به سختی درآمد کسب می کنید. این به این دلیل است که این روش کار می کند. در آغاز تقریباً هیچ نتیجه ای مشاهده نمی کنید … اما سپس شروع به گلوله برفی می کند. سرمایه گذاری در املاک و مستغلات یا راه اندازی مشاغل یکسان است. کسانی که به سیستم ایمان دارند، اعتماد به نفس کافی خواهند داشت تا اجازه دهند پولشان برای آنها سخت کار کند. به روند اعتماد کنید.
ثروتمندان نمی گذارند ترس آن ها را متوقف کند
گوش کنید، اگر چیزهایی را که می خواستید در زندگی می توانستید در منطقه راحتی خود پیدا کنید، قبلاً آنها را پیدا کرده بودید. مواردی مانند ثروت و موفقیت شما را ملزم می کند که اقدامی ترسناک را انجام دهید که از منطقه راحتی خود خارج شوید و مواردی را که باعث موفقیت شما می شوند اجرا کنید. توصیه بزرگ من در اینجا این است که رویای خود را بزرگتر از ترس خود قرار دهید. آن را بنویسید. آن را برای خود تکرار کنید. تا جایی که می توانید تجسم کنید. آن را به چیزی تبدیل کنید که بدون آن نمی توانید زندگی کنید. مواجهه با ترس شما دردناک است، اما شما فرصتی دارید.
فرد ثروتمند یادگیری را قطع نمی کنند
هر یک از ما چشم انداز موفقیت در آینده را داریم که امیدواریم به آن دست یابیم. اگر چیزهایی می خواهید، ابتدا باید به دنبال دانش باشید که شما را به آنجا می رساند. هنوز هم فکر می کنم بهترین راه برای این کار خواندن کتاب های خوب است. من شنیده ام که یک بار خبرنگار از مالکوم ایکس پرسید ماده آلما چیست و او به سادگی پاسخ داد “کتاب”.
من شنیدم که دیل پارتریک در پادکست StartupCamp می گوید که اگر شما حداقل شش کتاب در سال نمی خوانید، به اندازه کافی برای ادامه تحصیل خود سرمایه گذاری نمی کنید. من در سرعت خواندن نزدیک به 50 کتاب در این سال هستم.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.