کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی
کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی نوشته دیوید اگیلوی
درباره کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی
کتاب «اعترافهای یک تبلیغاتچی» Confessions of an Advertising Man نوشتهی «دیوید اگیلوی» در سال 1963 منتشر شد. این اثر یکی از خواندنیترین آثار حوزهی تبلیغات است که مملو از نکات آموزشی و خلاقانه است. تبلیغات بخشی جداییناپذیر از هر تجارت و کسبوکار است و افراد به دلایل مختلف ازجمله افزایش فروش، ارائه محصول جدید و … از انواع تبلیغات استفاده میکنند. «دیوید اوگیلوی» David Mackenzie Ogilvy یکی از چهرههای پیشگام در تبلیغات مدرن در این اثر دربارهی انواع تبلیغات و تأثیرگذاری هر یک از آنها بر بازار هدف صحبت میکند. او این کتاب را طی یازده فصل به نگارش درآورده است که عبارتاند از:
- چگونه میتوان یک بنگاه تبلیغاتی را اداره کرد؟
- چطور مشتری پیدا کنیم؟
- چطور مشتریان خود را نگهداریم؟
- چطور یک مشتری خوب باشیم؟
- چطور میتوان درست تبلیغ کرد؟
- چگونه یک آگهی تبلیغاتی بنویسیم؟
- چطور آگهیهای تصویری و پوستر بسازیم؟
- چطور یک تبلیغ تلویزیونی خوب بسازیم؟
- چطور میتوانیم برای محصولات غذایی، شهرهای دیدنی و داروهای اختصاصی تبلیغ بسازیم
- چطور به اوج قله صعود کنیم
- آیا تبلیغ کردن باید منسوخ شود؟
کتاب «اعترافهای یک تبلیغاتچی» به چهارده زبان دنیا ترجمه شده است و یکی از معروفترین کتابهای حوزهی تبلیغات است. نشر سیته در معرفی این کتاب چنین گفته است: «بهترین، قابلفهمترین و جالبترین کتاب درزمینهی تبلیغات است، یک عصارهی جادویی از یادگیری و درایت.» «دیوید اگیلوی» این اثر را در تابستان سال 1962 نوشته و دربارهی دلیل نوشتنش گفته است: «اول از همه برای اینکه مشتریهای بیشتری به سراغم بیایند. دوم اینکه میخواستم شرایط ورودم به بازار سهام فراهم شود و سوم اینکه در دنیای تجارت اسمورسمی پیدا کنم. خوشبختانه به هر سه هدفم رسیدم.»
«دیوید اوگیلوی» David Mackenzie Ogilvy در سال 1911 در بریتانیا به دنیا آمد و در جوانی پس از فعالیت در شغلهای گوناگون به آمریکا رفت و در آنجا در عرصهی تبلیغات شروع به فعالیت کرد. او طی چند سال به یکی از معروفترین تبلیغاتچیهای آمریکا تبدیل شد و پدر تبلیغات جهان لقب دارد و در دههی شصت میلادی مجله تایم او را جادوگر تبلیغات معرفی کرد. او اولین آژانس تبلیغاتی جهان را تأسیس کرد و در سال ۱۹۹۰ جایزه هنر و حرف فرانسه را دریافت کرد. آثار او سرشار از نکات قابل یادگیری و تأملبرانگیز برای افراد فعال در این حوزه هستند.
ترجمه کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی به زبان فارسی
کتاب «اعترافهای یک تبلیغاتچی» نوشتهی «دیوید اگیلوی» را انتشارات سیته با ترجمهی «رویا گذشتی» در سال 1392 منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «رویا گذشتی» مترجم این اثر کتابهای حوزهی موفقیت، خودشناسی و تبلیغات را ترجمه میکند و از دیگر آثار او میتوان به «قلب عشق» اثر «جان اف. دیمارتینی» اشاره کرد.
حتما بخوانید: کتاب ادبیات تبلیغ
در بخشی از کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی میخوانیم:
یک بنگاه تبلیغاتی فرق چندانی با واحدهای سازماندهیشدهی دیگر ندارد و اداره کردن آن شبیه به اداره کردن یک کتابخانهی تحقیقاتی، دفتر مجله، آتلیهی یک مهندس معمار یا آشپزخانهیک رستوران بزرگ است.
سی سال پیش در هتل «مجستیک» پاریس آشپز بودم. خیلیها معتقدند که آشپزخانهی این هتل بهترین آشپزخانهی دنیاست. ۳۷ آشپز مانند درویشان دست از دنیا شسته، هفتهای ۶۳ ساعت در این چهاردیواری جان میکندند. از صبح تا شب عرق میریختیم، فریاد میزدیم. فحش میدادیم و میشنیدیم و آشپزی میکردیم. همهی ما فقط یک هدف را در سر میپروراندیم: غذایی بپزیم که در خوشمزگی بیهمتا باشد.
هميشه به خودم میگویم اگر میفهمیدم چه چیزی الهامبخش سرآشپزمان موسیو «پیتارد» بود، میتوانستم همان شیوهی رهبری را برای مدیریت بنگاه تبلیغاتیام به کار بگیرم. اول از همه اینکه به اذعان همگان، او بهترین آشپز گروه بود. بیشتر وقتش را پشت میز میگذراند و سرگرم تدارک منوی غذا، زیرورو کردن صورتحسابها و سفارش مواد اولیه بود؛ ولی هفتهای یکبار مقر خود یعنی دفتر کار شیشهایاش در وسط آشپزخانه را ترک میکرد و دستبهکار آشپزی میشد. همهی ما دورش حلقه میزدیم تا ببینیم چه میکند. از دیدن سلیقه و زبردستی او انگشتبهدهان میماندیم و در دل او را تحسین میکردیم.
درنهایت هم به این نتیجه میرسیدیم که کار کردن برای چنین هنرمندی چقدر جذاب است.
به خاطر این تجربه است که من هم هرازگاهی یک شعار تبلیغاتی مینویسم تا به زیردستانم نشان دهم سحرم هنوز باطل نشده. همهی ما از موسیو پیتارد حساب میبردیم. با اینکه در قفس شیشهای خود محبوس بود، هر وقت خطایی از من سر میزد، چشمانم بیاختیار به سمت او میچرخید تا ببینم از نگاه تیزبینش در امان بودهام يا نه. روی آشپزها هم مثل کسانی که کار تبلیغاتی میکنند، فشار روانی زیادی است و همین باعث میشود تندخو باشند.
اگر سرآشپزمان جذبه نداشت، باروحیهی رقابتیای که بین ما حاکم بود، آشپزخانه به یک میدان جنگ تمامعیار تبدیل میشد. برای همین معروف است که وقتی آشپزی جهل ساله شد، یا به جمع دیوانگان میپیوندد یا مردگان. من زمانی به این جمله ایمان آوردم که یکشب یکی از همکارانم ۴۷ تخممرغ خام را از طرف دیگر آشپزخانه به سمت من پرتاب کرد، چون صبرش تمام شده بود.
تبلیغات به روایت دیوید اُگیلوی
دیوید اگیلوی را «پدر علم تبلیغات» میدانند و بسیاری از بزرگترین برندهای دنیا او را در مقام «نابغهی ایدهپردازی» میشناسند. این کتاب که نخستین بار در سال 1963 به چاپ رسیده است، دنیای تبلیغات را منقلب کرد و کتاب مقدس نسل تبلیغاتچیهای دههی 1960 شناخته شد.
حتما بخوانید: کتاب گاو بنفش
در این کتاب چه میخوانیم؟
داستان خلق این اثر
پیشینه
فصل 1: چگونه میتوان یک بنگاه تبلیغاتی را اداره کرد؟
فصل 2: چطور مشتری پیدا کنیم
فصل 3: چطور مشتریان خود را نگه داریم
فصل 4: چطور یک مشتری خوب باشیم
فصل5: چطور میتوان درست تبلیغ کرد
فصل6: چگونه یک آگهی تبلیغاتی بنویسیم
فصل7: چطور آگهیهای تصویری و پوستر بسازیم
فصل8: چطور یک تبلیغ تلویزیونی خوب بسازیم
فصل9: چطور میتوانیم برای محصـولات غذایی، شهرهای دیدنی و
داروهای اختصاصی تبلیغ بسازیم
فصل10: چطور به اوج قله صعود کنیم (نصیحت به جوانترها)
فصل11: آیا تبلیغکردن باید منسوخ شود؟
کلام آخر
مطالعهی این کتاب برای چه کسانی مفیدتر خواهد بود؟
– علاقهمندان به تبلیغات و تاریخ تبلیغات
– تبلیغاتچیها و آژانسهای تبلیغاتی
– فریلنسرها (ایدهپرداز، گرافیست، کپیرایتر و …)
بخشی از کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی :
در ابتدای راه وقتی دنبال مشتری میگشتم، به سراغ کسانی میرفتم که دوست داشتم کارشان را به ما بسپارند و همیشه با طرح این پرسش سر صحبت را باز میکردم که به نظر شما عمر مفید یک شرکت تبلیغاتی چند سال است و بیشترین فاصله میان دوران فراز و فرود آن چقدر میتواند باشد؟
مگر غیر از این است که هر چند سال یک بار یک شرکت به موفقیت چشمگیری دست پیدا میکند و هر آنچه را که در چنته دارد، به کار میگیرد تا مشتریانِ آنهایی را که دیگر رمقی برای نوآوری ندارند، به سمت خود بکشد و با کارهای ارزندهاش همه را شگفتزده کند؟! وقتی چند سال به همین منوال گذشت، بنیانگذاران که حالا دیگر ثروتی به هم زدهاند و میخواهند مجال بیابند تا خستگی کار را از تن به در کنند، بیانگیزه میشوند و آتشفشان خاموش، هیبت خود را از دست میدهد.
اگرچه هنوز پابرجاست و به خاطر اسم و رسم و مشتریان قدیمی، بخاری از آن بلند میشود، ولی تولیداتش چیزی جز حرفهای تکراری و شبیهسازی کارهای قدیمی نیست. این جاست که بوی کهنگی شامهها را آزار میدهد و رقبا جان تازهای میگیرند؛ تازهنفسهایی که کمربندها را محکم بستهاند و خیال تصاحب جهان را در سر دارند.
تعداد ستارههایی که این گونه افول کردهاند، کم نیست و همیشه کارمندان چنین شرکتهایی پیش از همه خبردار میشوند که اوضاع از چه قرار است؛ ولی پذیرش حقیقت برای هیچ کس آسان نیست.
وقتی صحبتم به این جا میرسد، میبینم طرف مقابل سخت به فکر فرو رفته، زیرا این واقعیت برای هر صنفی مصداق دارد و تازه پی میبرد که شرکت خودشان هم پیش از تبلیغ به چیزهای دیگری احتیاج دارد. در هر حال، من با این روش موفق شدم مشتریان خوبی پیدا کنم. هرچه باشد، وقتی حساب بانکیات خالی است، دست به هر کاری میزنی.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.